جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۹ آذر ۳, چهارشنبه

یک روز غیر منتظره



امروز صبح خواب مانده بودم، بلند که شدم دیدم فقط  پنج دقیقه وقت دارم که حاضر بشم. نمی دانستم وسایلم را جمع کنم یا اینکه لباس بپوشم؟ از همه مهمتر و مسئله ساز تر جوراب هایم است که  تنها ده دقیقه برای پیدا کردنشان وقت لازم دارم که بین انبوهی از وسایل ریخته پاشیده شده معلوم نیست کجا گم میشوند؟ بد شانسی که مبایل هم دست بردار نیست، هی زنگ اسمس و صدای زنگ تماس، یک دستم مشغول جمع کردن وسایل وبا دست دیگرم دنبال مبایل می گشتم.
-          امروز دفتر رخصت است نیا سر کار!
خبری که اصلا انتظارش را نداشتم. گوشی را قطع نکرده برگشتم دوباره سراغ خواب آرامی که چشمهایم حتی به خواب هم این خواب غیر منتظره را نمی دید.
بیدار که شدم، یادم افتاد با اینکه سر کار نمی رم یک عالمه کار دارم که باید انجام بدم. سراغ دفتر یادداشتم که رفتم اولین چیزی که بیشتر به چشمم می خورد جهنم بود! کاش واقعا جهنم بود، دانشگاه بود که از جهنم هم بدتر بود و باید می رفتم. دعا کردم که امروز آخرین روز باشد که از آن همه علافی خلاص شم. ولی الان پشیمانم که چرا یک چیز دیگری از خدا نخواستم ، اگرمیدانستم که اینقد مستجاب الدعوه هستم حتمادعای دیگری می کردم.
آخرین روز جنجال های مدارکم را به پایان رساندم. اما خداییش، غیره منتظره تر از زنگ صبحگاهی، لیلی بود که جواب سلامم را هم درست نداد، و وقتی برای گرفتن پاکت وپلاستیک رفتم پیشش حتی سرش را هم بالا نکرد. ازهمه غیر منتظره تر این بود که وقتی چند دقیقه پیش بهش گفتم:
-           این چه طرز برخورده آدم ندید بدید تازه به دوران رسیده؟ گفت:
-          استاد گفته که با دوستات زیاد کل کل نکن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! و من مخم سوت کشید که کل کل کردن شامل سلام و احوالپرسی هم میشه؟
جهنم است دیگر بهترازین نمی شود انتظارداشت.



۵ نظر:

  1. thanks buddy. one single min is enough to judge for a n year relationship. u guys r serious n i thought u just wanted to shokhi with me.

    پاسخحذف
  2. from ALL i told u, its nice that u pick one sentence. dammit when each of u went to work n had no time did i ever say /think such a thing about u? i even cant find words to fohsh u.

    پاسخحذف
  3. وکتورهوگو در یکی از سخنان خود میگوید "بلی، جامعه یی که (فقر) را میپذیرد، مذهبی که (دوزخ) را میستاید و انسانیتی که از جنگ گریزان نیست ، به نظر من جامعه، مذهب و انسانیتی فرومایه اند."
    حالا ما هم دوزخی نداریم ما هستیم که دوزخ میسازیم پس بهتر است در فکر دوزخ نباشیم البته نظر خودم است

    پاسخحذف