جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۹ مهر ۲۴, شنبه

چرا ستارۀ قطبی ؟


برای دوستان آشنا وناآشنایم که می خواهند بدانند چرا ستارۀ قطبی ؟

مدتی پیش گویا که زندگی ام و تمام مسیر های زندگی ام در تاریکی فرو رفته باشد، به راه خود روان بودم اما نمی دانستم کجا؟ مسیر زندگی ام گم نبود، اما مسیر مشخصی هم وجود نداشت.
 به بن بست که رسیدم، تازه فهمیدم چقدر زندگی را باخته ام. تا آن زمان حتی نمی دانستم به کجا میروم؟   همیشه عادت ما آدم هاست وقتی به بن بست برسیم سراغ راه چاره می رویم؛ من اما انگار حتی چاره اندیشی هم علاج بن بست زندگی ام نمی شد.
جرقه ای ذهنم را برای لحظه ای روشن کرد. مثل کسی که در بهت فرورفته باشد و با تکان شدیدی به خود آمده باشد فهمیدم که در خم زندگی مانده ام، اما هنوززندگی را نباخته بودم.
حتما نباید مصیبت و بلا از درو دیوار و زمین و زمان برای آدم ببارد. بی مصیبتی خودش مصیبت گرانی است.
....
اسم این وبلاگ را گذاشتم ستارۀ قطبی تا همیشه یادم بماند که در هر کجا برای هر چیزی نشانه ای بجویم. یادم باشد، نشانه ای که می جویم محسوس ترین باشد.
 یادم باشد، که در هر کجا شاخصی وجود دارد، حتی در تاریکترین لحظه ها می توان این شاخص را داشت و از گمگشته گی رهایی یافت.



حالا دیگر از گمگشته گی های زندگی ام هراس ندارم. ستارۀ قطبی من می تواند هر کجا راهنمای مسیر زندگی  ام باشد. 

۱۳۸۹ مهر ۲۱, چهارشنبه

یک سالگی ستارۀ قطبی من


چطوری میشه وبلاگ ساخت؟
نگاهی عاقل اندر سفیه ای بهم انداخت و گفت، باید یک سرویس وبلاگ دهی انتخاب کنی.
-         سرویس؟
در جواب سئوالم چند تا اسم نا آشنا شنیدم.
-         بلاگفا، ورد پرس، بلاگر...
فکر کردم اگر باز سوالی بپرسم حتما جوابی میشنوم که نشنوم بهتر است.
برای بار دوم این سئوال را طوری دیگری مطرح کردم.  از کسی که مانند نفر اول سالها بود وبلاگ نویسی می کرد.  
 وبلاگت را چطوری ساختی؟
اینبار نفر دوم حتی زحمت همان نگاه عاقل اندر سفیه را هم به خودش نداد. فقط گفت:
-         می خوای وبلاگ بسازی؟
تا خواستم بگم بله، که دیدم بحث دیگری پیش آمد و قضیه تمام شد.
مدتی گذشت و خودم هم دیگر یادم رفت که دنبال وبلاگ نویسی را بگیرم. شایدم گرفتاری هام زیاد شد، شاید دلیل دیگری داشت اما بالاخره وبلاگم را ساختم و فهمیدم که آنقدر ها هم که فکر می کردم وبلاگ ساختن سخت نبوده.
اوایل با هیچ سرویس وبلاگ دهی آشنا نبودم ودر اولین قدم وبلاگ ساختن دکمه جستجوی گوگل قرعه را به نام بلاگفا انداخت و من صاحب وبلاگ " ستارۀ قطبی من" در بلاگفا شدم. اما بعد از مدتی متوجه شدم که سرویس بلاگفا چندان تضمین شده نیست و محدودیتی که در آن سرویس داشتم باعث شد که به بلاگر کوچ کشی کنم.
راستش بعضی وقت ها فکر می کردم که شاید نتوانم اصلا وبلاگ نویس شوم. دلم نمی خواست وبلاگی داشته باشم  که مطالبش کپی شده از مطالب دیگران باشد. فکر می کردم که شاید نتوانم خودم چیزی بنویسم که به درد داخل وبلاگ گذاشتن بخورد. اما حالا بعد از گذشت یک سال می بینم که وبلاگی دارم که هیچکدام از مطالبش کپی نیست.
 سعی نکردم به وبلاگم جنبه شخصی بدم که روی سخنم فقط یک نفر باشد یا افراد خاصی. خواستم هر کسی که وارد وبلاگم می شود مخاطبم باشد.
یک سالگی وبلاگم است وبهانۀ خوبی بود که سرگذشت وبلاگم را بنویسم، و بهانۀ بهتری که از همه دوستان خوبم که در این مدت همراه همیشگی ام بودن  تشکر کنم.