جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۹ خرداد ۲۴, دوشنبه

یاد باد



روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد
ساختمان کرمی رنگ، طبقه اول، مال ما بود. البته آن زمان که ما به عنوان اولین محصل ها افتخار رفتن به ساختمان جدید پوهنتون هرات را داشتیم فقط دوساختمان به غیر ساختمان ریاست در کل محوطه وجود داشت وهنوز از ساختمان سبز و صورتی رنگ اثری نبود.

ساختما ن کرمی رنگ، طبقه اول. وقتی به هرکی آدرس میدم که کجا درس خواندم تمام خاطرات پیش چشمام زنده میشود. ما اکثرا وقتی استاد نبود یا ساعت تفریح ترجیح میدادیم که پشت ساختمان روی زمین درس بخوانیم در فضای باز.  در پشت ساختمان بسته بود و برای آمدن به محوطه پشت، باید ساختمان را دور میزدیم. اما ما راه بهتری پیدا کرده بودیم . کلکین! و نزدیک ساعتی که قرار بود استاد وارد صنف شود فوری همه می پریدیم داخل صنف. ترق و توروق چوکی ها و چلپ چلپ کفش ها نگاه های 50 60 نفر را به دنبا ل خود می کشاند. ما می خندیدیم و سرو صدا راه می انداختیم.

یکبار پشت پنجره مشغول وراجی بودیم و با سرو صدا به اصطلاح جامدات می خواندیم. فهمیدیم وقت کمی تا آمدن استاد به صنف داریم. همه هول هولکی از ترس اینکه مبادا استاد وارد صنف شود و اول اینکه از کلکین نمی توانستم وارد صنف شویم و دوم اینکه دیر تر از استاد به صنف میرسیدیم واستاد ما را به صنف راه نمی داد، شروع کردیم به جمع و جور کردن وسایل. اول من از کلکین بالا شدم همینکه پریدم دیدم استاد از درواره صنف وارد شد. نفر بعد فاطی بود که پرید، استاد رسیده بود وسط صنف و بعدی الهام ودرست وقتی که ثوری از کلکین بالا شد رو به روی استاد قرار گرفت. سرخ و سفید شد چند لحظه ای همانطور ماند اما بعد برگشت و چند لحظه بعد از دروازه وارد صنف شد و در حالیکه لبخندی پر از شیطنت و شادی بر لبانش بود سر جایش نشست.

خاطرات لابراتوار، کتابخانه، سیرعلمی ...

یاد باد آن روزگاران یاد باد






۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه