جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۸ آبان ۱, جمعه

جبرییل

جبرييل قريه اي در غرب هرات واقع شده با مردماني كه نمونه ي كامل از صبرواستقامت و ايثار هستند. مردماني كه با بدترين شرايط از پا ننشستند و همواره در هر كجا نامشان به عنوان سمبو ل آزادي مطرح بوده و است. با مردماني كه از خاك هموار و دشتي وسيع شهركي ساختند كه امروز به نام شهرك جبرييل زبانزد خاص و عام است. و اين امتياز را به آساني به دست نياوردند بلكه در اين راه رنج هايي كشيدند كه حكايت هاي دور و دراز دارد.


درست در ابتداي شكل گيري حكومت طالبان و قبل از ورود آنها به هرات در قسمتي از قريه جبرييل مردماني سكني گزيدند كه از ديار غربت عازم وطن شده و اكثرا از مردمان شيعه و هزاره بودند.


اوايل اين قسمت از قريه دشتي وسيع بود و در قسمت هاي از اين دشت، چادر هايي و احتمالا چاه آبي به چشم مي خورد و افرادي كه در اطراف اين چادرها در ميان گردو غبار با وضعيت رقت انگيزي مشغول خانه سازي بودنند . طوفان وحشتنناك شن و گرماي طاقت فرساي تابستان 74 روند خانه سازي را كند مي كرد. اما آغاز پاييز و احساس سرما مردم را بر آن داشت تا بيشتر به فكر سر پناه باشند. مردماني كه بيش از بيست سال از وطن دور بودنند تجربه گذراندن اولين زمستان در افغانستان برايشان بسيار سخت و تهيه آذوقه زمستان با نداشتن منبع درآمد كاري تقريبا غير ممكن بود.


با فرارسيدن بهار 75 مردماني كه سالها دوراز وطن عيد نوروز را به شيوه خاص برگذار مي كردند. اولين عيد نوروز را در آغوش وطن با شكوه خاصي تجليل كردند. گر چه وضعيت اقتصادي شان ايجاب نمي كرد كه مانند سالهاي قبل سفره رنگين پهن كنند اما صميمت حاكم در بينشان كمبود اقتصادي شان  را كمرنگ جلوه مي داد.


با شروع سال 75 اكثر مردم كه پس اندازشان را صرف خانه سازي كرده بودند به دنبال شغلي جديد در محيطي جديد بر آمدند. گرچه متعلق به اين آب و خاك بودند اما گويي محيط جديد با مردماني جديد بيش از بيش برايشان بيگانه مي نمود.


مردم در اين سال داراي شرايط بد اقتصادي بودند و اكثرا بيكار يا داراي شغلي با درآمد كم بودند. و اين در حالي بود كه طالبان در افغانستان حرف اول را مي زدند و شهرهاي بزرگ و كوچك را از پي هم به تصرف خود در مي آورند.


شرايط بد اقتصادي و نداشتن كمترين امكانات ازطرفي و قوانين به ظاهر اسلامي طالبان از جمله، چادري داشتن خانمها، منع تماشاي تلويزيون، منع گوش دادن به موسيقي ... تبعيضات صريح نژادي و قومي و تعصبات شديد مذهبي از طرفي ديگر باعث شده بود كه بعضي از جوان ها و حتي خانواده ها در بدترين شرايط مجبور به مراجعت مجدد به ايران شوند. اما اكثرا ماندگار شدند و زندگي در اين شرايط در وطن را به ديار غربت ترجيح دادند.


با گذشت زمان صنعت قالي بافي در بين خانواده هاي ساكن جبرييل رواج پيدا كرد و تا حدودي مشكلات اقتصادي شان برطرف شد. صنعت قالي بافي در شهرك مورد استقبال مردم قرار گرفت و ديري نپاييد كه شهرك به يكي از مراكز مهم توليد فرش دست بافت در هرات تبديل شد. به طوريكه در تمام خانه هاي شهرك يك الي سه پايه دستگاه قالي موجود بود.


حقيقت تلخي كه مردم در سال 75 با آن مواجه شدند انفجار ماين در اطراف و حتي داخل شهرك بود كه تنها در سال 75 منجر به كشته شدن 4 نفر و زخمي و معلول شدن عده اي از مردم شد. از آنجاييكه قرييه جبرييل در گذشته يكي از مراكز مبارزه مجاهدين عليه روسها بوده بنابر اين در اطراف و دشتهاي مجاور اين قريه تعداد زيادي ماين موجود است.


در آغاز سال 76 مردم آن شور حال كه براي برگزاري جشن عيد نوروز را داشتند را از دست دادند بخاطر محدوديت هايي كه از طرف طالبان اعمال شده بود آنها حق برگذاري جشن عيد نوروز را نداشتند .


در تابستان 76 واقعه اي در جبرييل رخ داد كه روند عادي زندگي در جبرييل را كاملا به هم زد. صبح يكي از روزهاي تابستان 76 بود كه گروهي از طالبان شهرك را در محاصره خود در آوردند آنها در حاليكه وحشيانه دروازه ها را مي كوبيدند بدون اجازه از ديوارهاي خانه ها به داخل مي آمدند و وسايلي از قبيل تلويزيون، رايو، عكس كه به قول خودشان مغاير با موازين اسلامي بود وحشيانه با تفنگ هاي خود مي شكستند. آنها جلوي چشمهاي معصوم كودكان پدران و برادرانشان را در حاليكه كتك مي زدند از خانه با وضعيت رقت انگيزي خارج كردند.


در طي اين جريان 80 فيصد از مردها دستگير و در محبس هرات بندي شدندو عده اي از آنها به محبس قندهار منتقل شدند.


بعد از حدود يكماه در پي اعتراضات شديد مردم محبوسين از محبس هرات آزاد شدند. پس از وقوع اين واقعه كه علت آن هيچوقت معلوم نشد عده اي از مردم تصميم گرفتند كه با پرداخت هزينه هاي سنگين به ايران مهاجرت كنند.


اين واقعه درست در تابستان سال بعد باز هم تكرار شد. اما اينبار وحشيانه تر و هولناك تر. دليل تكرار اين واقعه اينبار  قيامي بود كه بر عليه طالبان از طرف محمد ظاهرامامداد ترتيب داده شده بودكه به علت خيانت يكي از همپيمانانش منجر به كشته شدن خودش و يارانش گرديد. در پي سركوبي اين قيام، اينبار پي از محاصره شهرك و بازرسي منازل 95 فيصد از مردها در محبس هرات بندي شدند. ولي هيچگاه تعداد دستگير شده ها و كشته شده ها مشخص نگرديد.


طالبان وحشيانه جنازه ظاهر امامداد و افرادي كه در طي اين جريان كشته شده بودند را در قسمتي از شهر هرات به مدت يكروز آويزان كرده بودند. جنازه ها بعداز مدت يكروز از آنجا به نقطه نامعلومي منتقل شد و هيچ كس از سرانجام آنها اطلاع نيافت. اما آنها به كشتن اين چند نفر اكتفا نكردند بلكه در محبس با مردم تا جاييكه مي توانستند بد رفتاري كردند كه موجب كشته شدن دو تن از آنها گرديد و بلا خره عده اي بيگناه به محبس قندهار منتقل شدند و بقيه بعد از مدتي آزاد گرديدند.


بعد ازين واقعه مردم ديگر در آسايش نبودند. بلكه هر از چند يكبار به بهانه هاي مختلف بايد جريمه هاي نقدي يا حبس در محبس را تحمل مي كردند. طي اين جريانات دوباره جمع كثيري از مردم به ايران مهاجرت كردند به طوري كه بيش از نصفي از خانه هاي شهرك خالي و بدون سكنه بود.


بالاخره در سال 80 حكم تخليه شهرك از طرف طالبان صادر شد كه طي آن پس از مدت 15 روز بايد شهرك تخليه مي شد اما سوالي كه اينجا به وجود مي آمد و هيچ كس به آن جواب نمي داد اين بود:


بايد به كجا رفت؟ مگر اينجا وطن ما نيست؟


بعد ازمدت پانزده روز يكي از مقامات طالبان به شهرك آمد و با لحني صريح مردم را تهديد كرد كه اگر تا دوروز ديگر شهرك تخليه نشود تمام خانه ها را به آتش مي كشند.


اينبار مردم تهديد را جدي گرفتند و با زحمت زياد يك مهلت 20 روزه گرفتند كه در طي اين مدت وسايلشان را جمع و شهرك را تخليه كنند.


و اين درست همزمان با حوادث 11 سپتامبر بود . كه موجب سرنگوني رژيم طالبان گرديد. طي اين جريانان نه تنها مردم شهرك را ترك نكردنند بلكه شاهد فرار طالبان از هرات بودند و سرانجام شهر هرات بدون هيچ جنگ و خونريزي و درگيري به دست مجاهدين افتاد.


پس از فرار طالبان مردم انگار كه اززنداني مخوف آزاد شده باشند به تكاپو و تلاش افتادند از همان وقت هر كس مي توانست آينده اي درخشان را براي شهرك تصور كند.


بعد از شكست طالبان سيل عظيم مهاجرين به شهرك سرازير شد و هم از لحاظ فرهنگي و هم از لحاظ سطح آموزشي موجبات پيشرفت هر چه بيشتر را فراهم كرد.


از فعاليت هاي مردم بعد از دوران طالبان مي توان تشكيل شوراي مردمي . برپايي مكاتب و امكانات تحصيلي از صنف يك الي دوازدهم  و ايجاد مراكز فرهنگي آموزشي را نام برد.


و اكنون شهرك با گذشته حماسه آفرينش و پشتكار غير قابل توصيف مردمش به سوي آينده اي درخشان پيش مي رود.   

۶ نظر:

  1. سلام.اینبارواقعاخسته نباشی. خیــــــــــــــــــــــــــــــلی جالب بود.واقعامطالب ووقایع مهمی روذکرکردی.چیزهایی که خودم شخصاتاالان که حدودا 5 یا 6از زندگیم درجبرئیل میگذره رانمیدانستم.
    همیشه کسایی مثل خودت رولازم داریم که بقییه یاکسانیکه ازگذشته ای خبرندارن روباخبرکنه.
    بازم میگم خسته نباشی وانشاالله که موفق باشی.

    پاسخحذف
  2. مطالبت مثل همیشه جالب و مفید است ادامه بده موفق باشی.

    پاسخحذف
  3. سلام
    صبح شما بخیر
    این دیگه خیلی عالی بود. متاسفانه کمتر در باره بیوگرافی شهرک جبرئیل می توان مطلب یافت
    کاش کمی از وضعیت فرهنگی و نفوس آماری محصلین و متعلمین و وضعیت مکاتب در گذشته و حال اشاره می کردید.
    و اینکه این شهرک بدون پشتوانه هیچ شخصیت سیاسی فقط و فقط با تلاش مردم به اینجا رسیده و کاش کمی هم از کسانی که از نام شهرک سو استفاده کرده اند چیزی می نوشتید.
    ولی کلاَ یک دورنمای درست و صحیح و راست از جبرئیل بود.
    تشکر
    موفق باشید

    پاسخحذف
  4. سلام خیلی عالیه کافیه؟
    حالا که به طور کلی جبریل را اینقدر قشنگ توصیف کردی میتوانی به جزییات هم همین طور خوب بپردازی؟
    در باره همین چیزا که علی زاده نوشته و چیزای دیگه مثلا مشکلات مردم فقر تفاوت سطح علمی فرزندان و والدین فساد اعتیاد خطراتی هستند که همین شهرک پر از حماسه مان را تهدید میکنند
    در نهایت خوبه به من هم سر بزن

    پاسخحذف
  5. خوب بود واقعا
    چقدر خوب بودکمی بیشترازخاطرات تلخ(حالت جوانان) البته باجزییات بیشترمینوشتیدتاشایدکسانی که بعدابه شهرک امدنداینقدر منم منم نکنن و بدانندکه زمانی ساکنان اینجاچه حالی داشتندوبیادشان بیاوردکه کله شان تاهنوز بوی پیپسی (ایرانیها)میدهد.
    داق دیده ازجوانان قدیم شهرک

    پاسخحذف
  6. یعنی شهرک جبرئیل سال تاسیسش 1374 بوده؟

    پاسخحذف